انقلاب ما انفجار نور بود
سی و سومین سالگرد شکوهمند انقلاب اسلامی ایران مبارک باد
سم الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که دربارهی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند. سخن من با شما دربارهی اسلام است و بهطور خاص، دربارهی تصویر و چهرهای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود.
تحریک احساس رعب و نفرت و بهرهگیری از آن، متأسّفانه سابقهای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراسهای» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، میبینید که در تاریخنگاریهای جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانهی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از بردهداری شرمسار است، از دورهی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگینپوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزیهایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگیمیکنند.
این بهخودیخود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینهی مشترک تمام آن سودجوییهای ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواستهی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آموزههای انسانی و اخلاقی او را مطالعه کردهاید؟ آیا تاکنون به جز رسانهها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟ آیا هرگز از خود پرسیدهاید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس بهصورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسشهای جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسشها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقتهای نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّتپذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسودهتر به نگارش درآورند.
سیّدعلی خامنهای
۱۳۹۳/۱۱/۱
«لارو»های مگس نوزادان کرمیشکل مگسها هستند که برای درمان بسیاری از بیماریها موثر شناخته شدهاند. خاصیت درمانی این حیوان به حدی است که بسیاری از بیماریهای لاعلاج از نظر طب کلاسیک به وسیله آن به راحتی درمانپذیر است. به همین دلیل جهاد دانشگاهی، این هفته در تهران مرکز درمانی لارو را راهاندازی کرد.
- مجله آشنايي با حيوانات
- لارو مگس چه میکند؟
لارو مگس برای درمان انواع زخمها کاربرد دارد. از زخمهای دیابتی تا زخمهای عفونی مزمن. این حشره میتواند بافتهای مرده زخمها را بخورد و باعث بشود که هم زخم به سمت بهبودی برود هم این نسوج مرده برداشته شود. جالب این است که لاروها کوچکترین صدمهای به قسمتهای خوب زخم نمیزنند و سمت قسمت سالم بدن نمیروند. این حشرات فقط به قسمتهایی میروند که عفونت دارند و جالبتر این است که وقتی لارو روی پوست گذاشته میشود، اول به نقطه عفونی تر حمله میکند و به مجرد اینکه این حشره روی زخم بیمار گذاشته شد، وی از خطر سپسیس (سرایت عفونت به کل بدن) نجات پیدا میکند.
- پرستارانی 24 ساعته!
بزاق دهان لاروها به صورت زائدالوصفی تشرح میشود و این زخم را دائما میشوید. میزان شست و شوی اینها خیلی بهتر از پرستاران است؛ برای اینکه پرستار یک مرتبه در شبانهروز این کار را انجام می دهد؛ اما این حیوان در تمام ثانیههای شبانهروز زخم را شستوشو میدهد. این حیوانات دو زائده بسیار تیز در جلوی بدنشان دارند و حرکت اینها روی زخم باعث میشود که قسمتهای مرده آن شیارشیار بشود.
نکته دیگر این است که این لاروها خستگیناپذیرند! وقتی آنها روی زخم گذاشته میشوند، اصلا استراحت ندارند و در هر پنج دقیقه به اندازه وزنشان غذا یا همان عفونتها را میخورند و بیمار میبیند که لحظه به لحظه زخمش بهتر میشود. تا این لحظه 170 زخم مزمن در ایران درمان شده است. برای مثال جانبازی که هفت سال از زخم مسلسل رژیم بعث رنج میبرد، با این روش ظرف 17 روزدرمان شد.
- چرا لارو؟
دلایلی که پزشکان برای موثر بودن این روش ارائه میدهند به دو دلیل عمد برمیگردد: اول اینکه مهمترین مرجع پزشکی جهان یعنی اف دی ای آن را تایید کرده و دیگری اینکه درمان آن به صورت صد درصدی است. تنها مشکل این طرح در ایران این است که به دلیل محدودیت پرورش لارو در کشور، این مرکز قادر است در هر هفته فقط به 3 الی 4 بیمار رسیدگی کند؛ در حالی که اگر این مرکزها گسترش پیدا کنند؛ میتوان به افراد بیشتری این خدمات پزشکی را ارائه داد.
يكي از عمده ترين عامل كوتاهي عمر، موسيقي و ترانه هاي مبتذل است كه بر اثر هيجان هاي روحي و آسيب رساندن به مغز و ايجاد حزن هاي غيرمعمولي عمر انسان را به زير شصت تقليل مي دهد.
زيست شناسان معتقدند كه عمر طبيعي بشر 120 سال است يعني اگر انسان در محيطي باشد كه وسايل راحتي و آسايش او فراهم باشد و اعصاب وي در معرض تحريكات و هيجانات خارجي قرار نگيرد و بهداشت را مراعات كند براحتي مي تواند 120 سال بلكه بيشتر عمر كند و نمونه هاي فراواني از اين افراد وجود دارد از جمله:
1. كربلائي عليشاه ايراني 125 ساله، ايراني (كيهان، شماره 6119)
2. آقاي عباس طاهري 131 ساله، ايراني (اطلاعات، شماره 10989)
3. آقاي پيرحسين علوي 135 ساله، ايراني (كيهان، شماره 6310)
4. شيرعلي اوف، 167 ساله، روسي (كيهان، شماره 5958، ساز و آواز، همان، ص 15، شگفتي در چيست، ص8)
5. هاتين نين 168 ساله (همان)
6. هنري جانگيز 169 ساله، انگليسي (همان)
7. لوئيز اتروسكو 175 ساله (همان)
8. تپس آبزيت 180 ساله، روسي (همان)
9. سيدعلي كوتاهي 185 ساله، ايراني(همان)
يكي از عمده ترين عامل كوتاهي عمر موسيقي و ترانه هاي مبتذل است كه بر اثر هيجان هاي روحي و آسيب رساندن به مغز و ايجاد حزنهاي غيرمعمولي عمر انسان را به زير شصت سال تقليل مي دهد.
براي اثبات مسئله آماري از عمر موسيقي دانان بزرگ ارائه مي شود:
نام تاريخ تولد تاريخ وفات طول عمر
1. جيوواني باتيستا پرگولزي 1710م 1736م 26 سال
2. فرانسس پيتر شوبرت 1767م 1797م 30
3. بليني 1801م 1835م 34
4. ارنست شوسون 1855م 1890م 35
5. ولنگانك آمادتوس موتسارت 1756م 1791م 35
6. موكار سيمي 1604م 1674م 36
7. ژرژ بيزه 1838م 1875م 37
8. هنري پرسل 1658م 1695م 39
9. فردريك شوپن 1810م 1849م 39
10. جرج گرشوين 1898م 1937م 39
11. نيكلايي 1810م 1849م 39
12. كارل ماريافن وبر 1876م 1916م 40
13. موريس ژوبر 1900م 1940م 40
14. موس كورسكي 1839م 1881م 42
15. هرولد 1791م 1833م 42
16. اسكر يابين 1872م 1915م 43
17. گئورگ گبل 1709م 1753م 44
18. توماس مورله 1557م 1602م 45
19. حبيب سماعه 1280ه.ق 1325ه.ق 45
20. روبرت شوكان 1810م 1856م 46
(براي آمار بيشتر ر.ك ساز و آواز، همان، ص16-20)
و ... بالاترين عمر را قمرالملوك وزيري داشته (1284-1338ه.ش) كه 54 ساله بوده و از آن بيشتر خالقي(1285-1344ه.ش) كه 59 سال عمر كرده است.
جالب اينكه اكثر به بيماريهاي متعددي كه ريشه در موسيقي داشته مبتلا شده و با وضع زننده از دنيا رفته اند.
به عنوان نمونه مي توان اشاره كرد به «روبرت شومان آلماني» متولد 1810م اين موسيقي دان كه از 18 سالگي به تحصيل موسيقي پرداخته بود بر اثر افراط و تفريط در تعليم و تعلم موسيقي و اشتغال بيش از اندازه گرفتار بيماري هايي عصبي شده و وضع مزاجي اش مختل شد، در سال 1852م بيماري اش شدت گرفت و قدرت تكلم را از دست داد و سرانجام قوه سامعه او نيز مختل شد و با اين وضع فلاكت بار در 29 ژوئيه 1856م يعني در سن 46 سالگي درگذشت.(ساز و آواز، همان، ر.ك فرهنگ دانش و هنر، حرف «ر»)
همين طور «ماريا ليبران» زن خواننده معروفي كه از شنيدن آواز او مستمعان بيهوش مي شوند در سال 1835 م در سن 27 سالگي هنگام خواندن موسيقي ناگهان بيهوش مي شود و با سكته قلبي در مقابل چشمان تماشاچيان جان مي دهد. (همان، ص45)
موريس راول (1875-1937م) كه از دوران كودكي علاقه وافري به موسيقي داشت در سال 1933م به اختلالات عصبي گرفتار شد و با شدت يافتن آن رابطه او با دنياي خارج قطع و سرانجام در سال 1937م با وضع دلخراش از دنيا رفت. (همان، ص22)
همچنين طور «ريشارد واگنر»، «شوپن»، «نيچه»، «شومان»، «يوهان»، «بتهون»، «مندلس»، «باخ» و ... جزو آن دسته از موسيقي داناني هستند كه با عمر كوتاه و بر اثر ابتلا به بيماري هاي عصبي و رواني و ... از دنيا رفته اند.(همان، ص22-23)
به همين جهت امام صادق(ع) فرمود: «بَيتُ الغِناءِ لاتُؤمَن فيه الفُجعَه وَ لاتُجابُ فيه الدّعوَهُ وَ لايَدخلُه؛ خانه اي كه در آن غنا (موسيقي) باشد از بلاي ناگهاني(همچون سكته و ...) در امان نيست و دعا در آن مستجاب نمي شود و ملائكه (نيز) در آن داخل نمي گردد».(كافي، كليني، ج6، باب الغناء)
در نتيجه مي توان گفت يكي از عمده ترين عوامل كوتاهي عمر افرادي كه مبتلا به استماع موسيقي و ترانه هستند همين استماع موسيقي است، شاهد زنده آن كوتاهي عمر اكثريت قاطع موسيقي دانان و نوازندگان است كه حداكثر عمر آنها از 59 سال نگذشته و حداقل آن 27 سال است.
بعضي خيال مي کنند که مرز موسيقي حلال و حرام، موسيقي سنتي ايراني و موسيقي غير سنتي است؛ نه، اين طوري نيست.
ه گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، امروزه موسيقي يکي از مباحث مهم جامعه ماست، و اختلاف سليقه هاي زيادي که در کشور ما وجود دارد که باعث شده جوانان و بويژه جامعه موسيقي ما در اين خصوص بلاتکليف بمانند. لذا در اين زمينه توجهتون رو به يه پرسش و پاسخ (موسيقي از نگاه رهبري) جلب مي کنيم.
پرسش:
سؤال بنده از حضرتعالي اين است که جداي از جنبه هاي فقهي، نظرتان به طور خاص در مورد قابليت هاي اجتماعي موسيقي به عنوان يک هنر چيست و اين که در جامعه امروزي ما، با مقتضيات امروزي ما، با مقتضيات جوان امروز ما، با نوگرايي هايي که جوان ما، با نوگرايي هايي که جوان ما طالب آن است، فکر مي کنيد موسيقي چه شرايطي بايد داشته باشد؟
جواب:
اين که ما بگوييم موسيقي بهترين راه مقابله با تهاجم فرهنگي است، نه، من به اين معتقد نيستم که موسيقي يک چنين کششي داشته باشد. بهتر است بگويم يکي از راه هاي مبارزه با تهاجم فرهنگي است. بله يکي از راه هاست. البته با شرايطي مي تواند باشد، اما بهترين راهش را اين نمي دانم. ببينيد، در مورد موسيقي دو حرف وجود دارد:
يکي اين که ببينيم اساسا مشخصه هاي موسيقي حلال و حرام چيست؛ و ديگر اين که بياييم: در مصداق، مرزهايي را مشخص کنيم تا به قول شما، جوانان بدانند که اين يکي حرام و اين يکي حلال است. البته اين دومي کار آساني نيست؛ کار دشواري است. که انسان از اين اجراهاي موسيقي هاي گوناگون –موسيقي خارجي، موسيقي ايراني هم با انواع و اقسامش؛ با کلام، بي کلام- بخواهد يکي يکي اينها را مشخص کند؛ اما مشخصه هاي کلييي دارد که آن را مي شود گفت. البته من هم در جاهايي به بعضي از اشخاصي که دست اندرکار بودند، آنچه را که مي توانستم و مي دانسم، گفته ام؛ حالا هم مختصري براي شما عرض مي کنم.
ببينيد، موسيقي اگر انسان را به بيکارگي و ابتذال و بي حالي و واخوردگي از واقعيت هاي زندگي و امثال اينها بکشاند، اين موسيقي، موسيقي حلال نيست؛ موسيقي حرام است. موسيقي اگرچنان چه انسان را از معنويت، از خدا و از ذکر غافل کند، اين موسيقي حرام است. موسيقي اگر انسان را به گناه و شهوتراني تشويق کند، اين موسيقي حرام است، از نظر اسلام اين است. موسيقي اگر اين خصوصيات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آن وقت حرام نيست. اينهايي که را که من گفتم، بعضي از آنها در موسيقي بي کلام و در سازهاست؛ بعضي هم حتي در کلمات است. يعني ممکن است فرضا يک موسيقي ساده بي ضرري را اجرا کنند، ليکن شعري که در اين موسيقي خوانده مي شود، شعر گمراه کننده اي باشد؛ شعر تشويق کننده به بي بند و باري، به ولنگاري، به شهوتراني، به غفلت و اين طور چيزها باشد؛ آن وقت حرام مي شود.
بنابراين، آن چيزي که شاخص حرمت و حليت در موسيقي است و نظر شريف امام هم در اواخر حيات مبارکشان – که آن نظريه را در باب موسيقي دادند – به همين مطلب بود، اين است. موسيقي لهوي داريم ممکن است موسيقي – به اصطلاح فقهي اش – موسيقي لهوي باشد. «لهو» يعني غفلت، يعني دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از معنويت؛ دور شدن از واقعيت هاي زندگي؛ دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتيدن در ابتذال و بي بند و باري. اين موسيقي مي شود حرام. اگر اين با کيفيت اجرا حاصل بشود، اگر با کلام حاصل بشود؛ فرقي نمي کند. شما مي گوييد زبان بين المللي. آن موسيقي اي که به قول خود شما مرزها را در نورديده و در جاهايي پخش شده، آيا اين لزوما موسيقي خوبي است؟ صرف اين که يک موسيقي از مرز فلان کشور خارج شد و توانست به مثلا کشورهاي مختلف برود و يک عده طرفدار پيدا کند، مگر دليل خوب بودن موسيقي است؟ نه، به هيچ وجه. ممکن است يک موسيقي اي باشد که به شهوتراني و تحرکات و نشاط هاي شهوي جواني تحريک مي کند؛ طبيعي است که يک مشت جواني که غفلت زده هستند، از اين موسيقي خوششان مي آيد. هر جايي که در دنيا دستشان به اين نوار بيفتد، از آن نوار استفاده مي کنند. اين دليل خوب بودن موسيقي نيست. من نمي توانم به طور مطلق بگويم که موسيقي اصيل ايراني موسيقي حلال است؛ نه، اين طور نيست.
بعضي خيال مي کنند که مرز موسيقي حلال و حرام، موسيقي سنتي ايراني و موسيقي غير سنتي است؛ نه، اين طوري نيست.
آن موسيقي اي که مناديان دين و شرع هميشه در دوره هاي گذشته با آن مقابله مي کردند و مي گفتند حرام است، همان موسيقي سنتي ايراني خودمان است که به شکل حرامي در دربارهاي سلاطين، در نزد افراد بي بند و بار،در نزد افرادي که به شهوات تمايل داشتند و خوض در هشویات مي کردند اجرا مي شده؛ اين همان موسيقي حرام است.
بنابراين، مرز موسيقي حرام و حلال، عبارت از ايراني بودن، سنتي بودن، قديمي بودن، کلاسيک بودن، غربي بودن يا شرقي بودن نيست؛ «مرز» آن چيزي است که من عرض کردم.
اين ملاک را مي شود به دست شما بدهيم، اما اين که ايا اين نوار جزو کدام هاست اين را من نمي توانم مشخص کنم. البته الآن دستگاه هايي هستند که دارند مميزي مي کنند؛ اما من خيلي هم اطمينان ندارم که اين مميزي ها صد در صد درست باشد. گاهي مي آيند به ما مي گويند که يک نوار بسيار بد يا مبتذلي را دارند به صورت مجاز پخش مي کنند؛ گاهي هم ممکن است عکس اين اتفاق بيفتد. من الآن نمي دانم واقعا اين مميزي ها چه قدر از روي واقع بيني و ضابطه مندي انجام مي گيرد؛ اما آن چيزي که من مي توانم به شما – به عنوان يک جوان خوب و به عنوان کسي که مثل فرزندان خودم هستيد – به عنوان نصيحت و نظر خودم بگويم، اين است که عرض کردم. به نظرم مي رسد که موسيقي مي تواند گمراه کننده باشد، مي تواند انسان را به شهوات دچار کند، مي تواند انسان را غرق در ابتذال و فساد و پستي کند، مي تواند هم اين نباشد و مي تواند عکس اين باشد؛ مرز حلال و حرام اين جاست.
من اميدوارم که شما جوانان با اين زاد و تقوا بتوانيد وارد ميدان بشويد و توليدهايي داشته باشيد که به معناي حقيقي کلمه هم خصوصيات موسيقي خوب و بليغ را داشته باشد و به معناي حقيق تأثيرگذار مثبت باشد و حقيقتا جوانان و روح ها را، به صفا و به معنويت و به حقيقت رهنمون کند.
امام جمعه مشهد گفت: ولایت مداری عده ای در کشور مانند ولایی بودن 'مامون' در دوران امامت حضرت امام رضا (ع) است.
آیت الله سید احمد علم الهدی روز سه شنبه همزمان با سالروز شهادت حضرت امام رضا (ع) در اجتماع سوگواران آن حضرت در رواق امام خمینی (ره) حرم مطهر رضوی گفت: امروز مشاهده می شود که برخی در کشور برای حضرت امیرالمومنان (ع) و حضرت امام حسین (ع) گریه می کنند و به سر و سینه می زنند اما با ولایت کنونی جامعه که در مقابل دشمنان دین خدا و جریان کفر، حاکمیت دینی تشکیل داده، کاری ندارند.
او گفت: این افراد به ظاهر ولایی، عمره به جای می گذارند و کربلا مشرف می شوند و برای حضرت امام حسین (ع) اطعام می کنند اما از نظام و انقلاب و ولایت دور هستند.
او ادامه داد: آنان برای حضرت زهرا (س) اشک می ریزند اما به اسم حمایت از حضرت فاطمه (س) وحدت مسلمانان را بر هم می زنند و به مقدسات سایر مذاهب نیز توهین می کنند.
امام جمعه مشهد با بیان اینکه ولایت مداری این عده همانند مامون عباسی است، گفت: آن زمان مامون ولایتی را می خواست که مربوط به امیرالمومنان شهید شده در 160 سال پیش باشد.
آیت الله علم الهدی گفت: حضرت امام رضا (ع) در آن دوران می فرمودند، حاکمیت دین من هستم، اما مامون ولایتی را که در حاکمیت حضرت امام رضا (ع) تبلور یابد و حاکمیت خلافت عباسی را کنار بگذارد، قبول نداشت.
او ادامه داد: مامون حتی با بزرگان اهل سنت در مورد خلافت حضرت امیرالمومنان (ع) مباحثه می کرد، خود را شیعه معرفی می کرد و می گفت، شیعه گری را از پدرم هارون یاد گرفتم اما اندیشه های حضرت امام رضا (ع) را نمی پذیرفت.
امام جمعه مشهد گفت: مامون که نمی توانست حاکمیت حضرت امام رضا (ع) را بپذیرد، سرانجام آن حضرت را در 'داره الماره' در حوالی توس مسموم و به شهادت رساند.
او ادامه داد: مامون به خاطر ترس از برملا شدن نقشه خود دستور داد کسی حق ندارد در تشییع جنازه این امام همام شرکت کند اما حدود 200 نفر از زنان نوغان مشهد با بخشیدن مهریه خود به شوهرانشان، پای برهنه پشت سر جنازه حضرت امام رضا (ع) مسافت 30 کیلومتری را طی کردند.
او گفت: بدین ترتیب با حضور مردم توس و زنان نوغان که نماد فداکاری لقب گرفته اند، مراسم تشییع پیکر مطهر حضرت امام رضا (ع) با عظمت برگزار شد و در مشهد آرام گرفت.
مراد از «قمر» یعنی کره ماه و مراد از عقرب یعنی «برج عقرب» یا «صورت عقرب»، و منظور این است که کره ماه در برج «عقرب» قرار گیرد یا کره ماه مقابل صورت فلکى «عقرب» قرار گرفته باشد.
توضیح اینکه؛
دانشمندان، دایرةالبروج در آسمان را به دوازده قسم که هر یک 30 درجه مىشود و مجموعا 360 درجه میشود، بخش نمودهاند، و در مدارات اختران هر قسم را «برج» نامیدهاند.
چون در هر «برجى» برخی از ستارهها و به اصطلاح ثوابت (مراد، کواکب ثابت نسبی است چون نسبت به زمین، بسیار آهسته حرکت میکنند و مانند ثابتاند) گرد آمدهاند که از هیئت اجتماع آنها صورت جانورانى تصویر رفته بود، آن «برج» را به نام صورت آن جانور نامیدهاند که اول آنها «حمل» و آخر آنها «حوت» است؛ چنانکه به نظم گفته شده:
برجها دیدم که از مشرق بر آوردند سر / جمله در تسبیح و در تهلیل حیّ لا یموت
چون حمل چون ثور چون جوزاء و سرطان و اسد / سنبله میزان و عقرب قوس و جدى و دلو و حوت
ملاحظه میشود که برجها 12 تا هستند و هر یک به خاطر ستارههایی که در آن «برج» دیده میشود نامی دارند و یکی از برجها، برج «عقرب» است که برج هشتم از این برجهاست.
پس نام برجهای دوازده گانه دائرةالبروج با (معانی) عبارت است از:
1. برج حمل: (قوچ) / 2. برج ثور: (گاو نر) / 3. برج جوزاء: (دوپیکر) / 4. برج سرطان: (خرچنگ) / 5. برج اسد: (شیر) / 6. برج سنبله: (خوشه) / 7. برج میزان: (ترازو) / 8. برج عقرب: (کژدم) / 9. برج قوس:(کمان) / 10. برج جدی: (بزغاله نر) / 11. برج دلو: (آب کش) / 12. برج حوت: (ماهی)
و منازلى که براى ماه از اجتماع برخی از ستارگان گفتهاند حکم صورت را دارد. کسانى که صور بروج را بشناسند، هنگامى که «قمر» در برج «عقرب» وارد شده است، چون شب به ماه نگاه کنند، فاصله میان ماه و صورت عقرب را به خوبى در مىیابند.
به عبارت ساده، کره ماه در طول یک ماه قمری - که حدود 29٫5 روز است - یک بار به طور کامل دور زمین میچرخد! این یک دور کامل، به دوازده قسمت تقسیم شده و برجهایی نیز برای هر یک از این دوازده صورت فلکی انتخاب شده (حمل، ثور، جوزاء، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو و حوت) و هر یک از این نامهای دوازدهگانه، متناسب با صورت فلکی ستارههای دوردستی است که ماه در مقابل آنها است.
لذا وقتی که کره ماه در چرخش خود به دور زمین، به برج عقرب میرسد، میگویند قمر وارد عقرب شد (قمر در عقرب است) و وقتی از برج عقرب خارج میشود میگویند قمر از عقرب خارج شد.
آیت الله جوادی آملی در نوشتاری جایگاه و ارزش حجاب زن و لزوم توجه بانوان به آن را تحت عنوان به پرسشی پاسخ دادند.
*سوال :چرا اسلام بانوان را ملزم به رعایت حجاب کردهاست و آیا این الزام براى زن محدودیتى دارد؟
راه حلّ این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او یا مرد سرپرست او و یا حتی خانواده وی نیست تا بگوید من از حق خودم صرفنظر کردم، مرد بگوید من راضیم و یا اعضاى خانواده رضایت دهند، بلکه حجاب زن، حقى الهى است، لذا مىبینید در جهان غرب و کشورهایى که به قانون غربى مبتلا هستند، اگر زن همسردارى آلوده شد و شوهرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام مىکنند، اما در اسلام اینگونه نیست، یعنی حرمت زن، اختصاص به خود زن شوهر و برادر و فرزندانش ندارد به عبارتی اگر همه رضایت دهند، قرآن راضى نخواهد بود، چون حرمت و حیثیت زن بعنوان حقاللَّه مطرح است، خداى سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفریده است تا معلّم رقّت بوده و پیام عاطفه بیاورد، حال اگر جامعهاى این درس رقّت و عاطفه را ترک نموده و به دنبال غریزه و شهوت رفتند، به همان فسادى مبتلا مىشوند که در غرب ظهور کرده است. بنابراین کسى نمیتواند نسبت به نداشتن حجاب رضایت داشته باشد. از این جهت است که قرآن کریم مىگوید، هر گروهى، اگر راضى هم باشند، شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا کنید، معلوم مىشود عصمت زن، حقاللَّه است و به هیچ کسى ارتباط ندارد. قهراً همه اعضاى خانواده، اعضاى جامعه و حتی خود زن، امین امانت الهى هستند. زن به عنوان امین حقاللَّه از نظر قرآن مطرح است، یعنى این مقام، حرمت و حیثیت را خداى سبحان (که حق خود اوست)، به زن داده و فرموده است: این حق مرا به عنوان امانت حفظ کند، آنگاه جامعه به صورتى درمىآید که شما در ایران مىبینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا که در مسأله جنگ تا آخرین لحظه، صبر نمود و کارى که برخلاف عاطفه، رقت، رأفت و رحمت باشد انجام نداد. با این که دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسکونى، کشتار بىرحمانه بىگناهان و غیر نظامىها را مشروع نمودند.
جامعهاى که قرآن در آن حاکم باشد، جامعه عاطفه است، راز این امر نیز در این است که نیمى از جامعه را معلمان عاطفه که همان مادران میباشند، به عهده دارند چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رأفت و رقّت مىدهد، و رأفت و رقّت در همه مسائل کارساز است.117
محققان موفق شدهاند به کمک نشانهگذاری تکرشتههای دی.ان.ای با پروتئین فلورسنت و تهیه تصویر زمانگریز از جفتشدن مجدد آنها اولین تصویر از جابجایی کروموزومی را که میتواند به جهش و ظهور سرطان منجر شود، خلق کنند.
یک هفتهنامه آلمانی در تازهترین گزارش از سری افشاگریهای مأمور پیشین سیا به فهرستی اشاره کرد که در آن کشورها و مسائل بر اساس میزان اهمیت جاسوسی برای آمریکاییها مرتب شده بودند و ایران یکی از مهمترین مقاصد جاسوسی بوده است.
به گزارش زلال نیوز و به نقل از فارس ، پیش از این مشخص شده بود که آلمان یکی از مقاصد عمده جاسوسی آمریکاییها بوده است اما هفته نامه آلمانی «اشپیگل» به تازگی اطلاعاتی را به دست آورده است که نشان میدهد سرویس امنیتی آمریکا (NSA) به ویژه به سیاست خارجی و اقتصاد آلمان علاقمند بوده است. این موضوع در یکی از فهرستهای محرمانه افشاگری «ادوارد اسنودن» مامور پیشین سازمان جاسوسی آمریکا قرار داشت که اشپیگل به آنها دسترسی پیدا کرده است.
نگاهی به فهرست آوریل 2013 نشان میدهد که آمریکا در فهرست امنیتی خود کشورها را به ترتیب میزان اهمیت از 1 تا 5 طبقه بندی کرده است و آلمان در میانه این فهرست قرار دارد، همتراز با فرانسه و ژاپن و بالاتر از ایتالیا و اسپانیا.
اسنودن از اوایل ژوئن افشاگریهای خود را آغاز کرده است و آلمان همواره یکی از محورهای مطرح شده بوده است.
چین، روسیه و ایران مقاصد اصلی جاسوسی آمریکا
این گزارش، اتحادیه اروپا را به طور عمده منطقه مورد علاقه آمریکاییها برای جاسوسی معرفی کرده است. موارد مورد توجه آمریکا به 6 دسته تقسیم شدهاند: سیاست خارجی، تجارت بینالملل، ثبات اقتصادی در رتبه سوم اهمیت قرار دارند و فناوریهای برتر، امنیت انرژی و نیازهای غذایی نیز با درجه اهمیت کمتر در رتبه پنجم قرار دارند.
اما مهمترین کشورهای مقصد جاسوسی آمریکا چین، روسیه، ایران، پاکستان، کرهشمالی و افغانستان بودهاند.
کشورهایی مانند کامبوج، لائوس و حتی واتیکان نیز تا حدودی مورد توجه آمریکاییها بودند اما به نظر میرسد که تعدادی از کشورهای اروپایی مانند فنلاند، کرواسی، دانمارک و جمهوری چک از اهمیت بسیاری کمی در جاسوسیهای آمریکاییها برخوردارند.
در این فهرست نشان داده شده است که آمریکا از دفاتر اروپایی در واشنگتن و نیویورک نیز جاسوسی کرده است.